مقدمه
از زمان شروع تولیدات صنعتی در جوامع بشری، صنعتگران انقلاب های گوناگون در تولید خود را تجربه کرده اند. سیر این انقلاب ها به گونه ای بوده است که هنری فورد و پس از آن آلفرد اسلون اولین انقلاب تولیدی را که تولید انبوه نام گرفت محقق کردند. در این انقلاب بود که سیستم کند، حجیم و پرهزینه تولید دستی تبدیل به یک سیستم با سرعت بیشتر، هزینه کمتر و راندمان بالاتر با نام تولید انبوه شد.
تقریباً پس از گذشت نیم قرن از این انقلاب تائیچی اوهنو و تویودا برای نجات شرکت تویوتا و به تبع آن کشور ژاپن ، انقلاب دیگری را در عرصه تولید جهان بنیان نهادند. بعدها این انقلاب تولید ناب نام گرفت که طی آن زواید و اتلاف های تولید انبوه حذف شده و سیر جدیدی از سیستمهای تولیدی مانند تولید به هنگام ، تولید کششی و … را برای جوامع صنعتی جهان به همراه آورد. این تحولات تولیدی همان گونه که انتظار می رفت با سرعت بیشتری تداوم یافت و پس از این نیز تداوم خواهد یافت.
سال ها بعد و در دهه ۸۰، دنیای غرب با رکود جدیدی در صحنه اقتصاد خود مواجه شد. در این زمان بود که بسیاری از شرکتهای مشهور در سرتاسر دنیا شروع به بکارگیری برنامه هایی کردند که به وسیله آن ها بتوانند بهره وری و کیفیت خود را بهبود بخشند((Cua & Colleagues, 2001)(White & Prybutok, 2001) (Mieir & Forrester, 2002). در سال ۱۹۹۰ ووماک[۱] و همکارانش از دانشگاه MIT با چاپ کتابی با عنوان« تولید ناب؛ ماشینی که جهان را تغییر داد» تولید ناب را به عنوان ترکیبی از مدل تولید سنتی فورد و مدل کنترل اجتماعی در محیط تولید ژاپنی، به جامعه جهانی معرفی کردند(فرخ،۱۳۸۳) (Mieir & Forrester, 2002).
همچنین، از اواخر دهه ۱۹۸۰ تا اواسط دهه ۱۹۹۰، در پی تحولات گسترده اقتصادی و سیاسی در سرتاسر جهان، تلاش ها و اقدامات زیادی برای شناخت ریشهها و عوامل موثر بر نظامهای جدید در کسب و کار جهانی به مرحله عمل در آمدهاند. ایالات متحده امریکا برای اولین بار، وقتی که رکود چشمگیری را در سهم کسب وکار جهانی خصوصاً در عرصه تولید که با رقابتهای جدیدی از سوی آسیا و اروپا مواجه شده بود به چشم دید، سکان رهبری این نهضت را در دست گرفت. در سال ۱۹۹۱ گروهی از متخصصان صنعتی مشاهده کردند که نرخ افزایش تغییرات در محیط تجاری از تواناییهای سازمآنهای تولیدی سنتی در جهت تطبیق و سازگاری با ان، سریعتر و شتابانتر است. این سازمآنها در استفاده از مزایای فرصتهایی که برای آنها ارائه میشد ناتوان بودند و این ناتوانی در تطبیق با شرایط تغییر ممکن بود در بلندمدت باعث ورشکستگی و ناکامیشان شود (Hormozi, 2001). بنابراین پارادایمی جدید برای اولین بار در گزارشی که عنوانش “استراتژی بنگاههای تولیدی در قرن بیست و یکم: دیدگاه متخصصان صنعتی” بود بوسیله مؤسسه یاکوکا[۲] منتشر و به همگان معرفی شد (Nagel & Dove, 1991). بلافاصله، عبارت تولید چابک به طور مشترک با انتشار این گزارش مورد استفاده عموم قرار گرفت (Gunasekaran, Gaughey, & Wolstencroft, 2001).
از سوی دیگر،گسترش تجارت جهانی، تغییرات سریع در الگوهای مصرف و تقاضا، انقلاب در فناوری اطلاعات و همچنین افزایش در تعداد و کیفیت رقبای محلی و بینالمللی در دو دهه ی اخیر مفهوم رقابتپذیری از اهمیت ویژهای برخوردار گشته است. رقابتپذیری را قابلیتها و توانمندیهایی است که یک کسب و کار، صنعت، منطقه، کشور دارا هستند و میتوانند آنها را حفظ کنند تا در عرصه ی رقابت بینالمللی نرخ بازگشت بالایی را در فاکتورهای تولید ایجاد کرده و نیروی انسانی خود را در وضعیت نسبتاً بالایی قرار دهند. به عبارت دیگر، رقابتپذیری توانایی افزایش سهم بازار، سوددهی، رشد ارزش افزوده و ماندن در صحنه رقابت عادلانه و بین المللی برای یک دوره طولانی است. همچنین “رقابتپذیری درجهای است که بر اساس آن توانمندی یک کشور در تولید کالاها و خدمات در شرایط اقتصاد آزاد، سنجیده میشود به گونهای که این تولیدات بتواند در بازارهای بینالمللی حضور پیدا کنند و به صورت پیوسته به تثبیت و ارتقای درآمد واقعی مردم آن کشور در درازمدت منجر گردد”.
در بحث رقابتپذیری رابطه بین “محیط اقتصادی داخل یک کشور” که دولت در آن نقشی کلیدی دارد و “فرآیند خلق ثروت” که توسط بنگاهها و اشخاص صورت میگیرد، اصلیترین موضوعی است که به آن پرداخته میشود.
- Womack
- Iacocca Institute.
-
متن فوق تکه ای از این پایان نامه بود
برای دیدن جزئیات بیشتر ، خرید و دانلود آنی فایل متن کامل می توانید به لینک زیر مراجعه نمایید:
متن کامل
-