-۱-۲-۳- مفهوم تجانس نام تجاری- خویشتن مصرفکننده
وقتی درخواست برای مصرف یک محصول با نام تجاری که شخصیتی به آن منتسب است مطرح میشود، ناگزیر مصرفکنندگان درگیر این پرسش میشوند که آیا هویت آن نام تجاری با تصویری که مشتریان از خویشتن خویش دارند متناسب است یا خیر. این فرایند مقایسه، ریشه در مفهوم هویتشناسی اجتماعی[۱] دارد که شاخهای مورد مطالعه در رشتهی روانشناسی است.
فرض اساسی در مورد مفهوم تجانس نام تجاری با خویشتن این موضوع است که هر چه درجهی تجانس و تناسب میان نام تجاری و خویشتن مشتری افزایش یابد، شانس اتفاق افتادن خرید بالاتر میرود (Usakli & Baloglu, 2010). در واقع، تا حدودی رفتار مصرفکننده به واسطهی فرایند مقایسهای که مابین ادراکش از خویشتن (خود فردی واقعی، ایدهآل، مطلوب، و یا خود اجتماعی) با شخصیت نام تجاری انجام میدهد، قابل پیشبینی است؛ زیرا او تمایل دارد که محصول انتخاب شده دارای شخصیتی نزدیک با آنچه که دربارهی خویشتن میپندارد باشد. همانگونه که ذکر شد، ممکن است مصرفکننده با استفاده از یک نام تجاری بخواهد خویشتن فردی خود را ابراز کند، ممکن است خواستار ابراز خویشتن اجتماعی خود باشد؛ یعنی پیشینهی اجتماعی خود را ابراز دارد، ممکن است بخواهد بدان واسطه گروهی را که بدان تعلق دارد، به نمایش بگذارد و یا آمال و آرزوهایش را به واسطهی استفاده از یک نام تجاری خاص تحقق بخشد. در واقع استفاده از یک نام تجاری برای مصرفکننده در دو سطح فردی و اجتماعی قابل تحلیل است. در سطح فردی مصرفکننده به دنبال ایجاد شخصیت و هویتی خاص و مستقل برای خویشتن است. خواستار ایجاد تمایز نسبت به دیگران و در مقابل در سطح اجتماعی گاه فرد به دنبال نمایش وابستگیهای اجتماعی خود و یا گروههایی است که فرد تمایل دارد به آنها منتسب گردد. در هر یک از موارد ذکر شده تناسب شخصیت نام تجاری با یکی از جنبههای خویشتن فرد مطرح است. بخشی از این فرایند انتخاب مرتبط با مفهوم مصرف نمادگرایانه است. در واقع لزومی ندارد که همواره نام تجاری با خود واقعی فرد متناسب باشد، گاهی این تناسب با خود مطلوب و یا خود ایدهآل است که موجب انتخاب یک نام تجاری توسط مصرفکننده میشود(Heding et al., 2009).
۲-۱-۳- تعاریف شخصیت نام تجاری
شخصیت برند، یکی از اجزای اصلی تشکیلدهنده «هویت برند»[۲] است. از این رو، محققان معمولا هویت برند و «تصویر برند»[۳] را به عنوان یک ساختار چندبعدی که در آن شخصیت برند یکی از اجزای اصلی تشکیلدهندهی هویت برند است، در نظر میگیرند (Geuens et al., 2009). اگرچه چارچوبهای مختلفی در رابطه با هویت برند وجود دارد، اما نقطه مشترک در تمامی تحقیقات این است که هویت برند و شخصیت برند از طرف فرستنده بهتر درک میشوند و تصویر برند از طرف گیرنده (Konecnik & Go, 2008). از طرفی مصرفکنندگان اغلب با اعطای ویژگیهای شخصیتی به برند برای آنها جنبههای انسانی قایل میشوند، و بازاریابان اغلب این ادراکات را با جایگاهیابی برند ایجاد یا تقویت میکنند. ویژگیهای شخصیتی برند معانی نمادین یا ارزشهای احساسی فراهم میکند که میتواند به ترجیحات برند مصرفکنندگان کمک کند، اما مصرفکنندگان اغلب تمایل به استفاده از برندهایی با شخصیت قوی دارند تا بتوانند با آن رابطه برقرار سازند و شخصیت خود را به نمایش بگذارند (John & Srivastava, 1999).
شخصیت نام تجاری عبارت است از مجموعهای از صفات انسانی که همراه با یک نام تجاری تداعی میشوند(Aaker, 1997). فرض بر این است که این ویژگیهای تداعیشده همراه با نام تجاری، پایدار، متمایز، و با ثباتاند. در تعریفی دیگر «کاتلر[۴]»(۲۰۰۶) شخصیت نام تجاری را به عنوان ترکیب ویژهای از ویژگیهای انسانی که ممکن است به یک برند خاص نسبت داده شده باشد، بیان نموده است. به هر روی، شخصیت نام تجاری متأثر از تعامل میان دو فاکتور اساسی است. یکی آن چیزی است که شرکت ارائهکنندهی محصول تلاش دارد که به عنوان شخصیت به نام تجاری خود منتسب کند، و دیگری ادراک مشتریان نسبت به شخصیت یک نام تجاری است که این دو لزوما همواره یکسان نیست.
پس از سالها تحقیق در حوزه ابعاد شخصیتی انسان در حال حاضر، اجماع نسبی محققان بر یک مدل پنج بعدی است که شخصیت افراد را تکمیل میکند و از آن به عنوان «پنج بزرگ»[۵] یاد میشود. این ابعاد پنجگانه عبارتند از درونگرایی/ برونگرایی، موافقت و سازگاری، باوجدانی، ثبات عاطفی، گشودگی یا باهوشی. از طرفی بررسیهای متعدد نشان داد که مشتریان مشکلی برای ارتباط دادن شخصیتهای انسانی به برند (Aaker, 1997) یا برقراری ارتباط با برند ندارند (Fournier, 1998).
بر این اساس «آکر» ضمن الهام گرفتن از مدل «پنج بزرگ»، اقدام به ایجاد مدلی برای سنجش شخصیت برند کرد که ابعاد آن عبارتند از: صداقت، شور و هیجان، صلاحیت، مهارت و کمال و خشونت (Aaker, 1997). مقیاس «آکر» گیرنده و فرستنده هویت برند را در هم ادغام کرد و ترکیبی کاملا گیجکننده از علایم مختلف هویت را به وجود آورد. در حالت کلی اشکالهای وارد شده بر مدل «آکر» عبارتند از: ۱- تعریف بیقاعده شخصیت برند که شامل مشخصات دیگر از جمله سن، جنسیت و … علاوه بر شخصیت میشود؛ ۲- عمومیت نداشتن ساختار برای تحلیل در سطح مربوط به آن(برای یک برند مشخص یا دستهای از محصولات مشخص)؛ ۳- تکرارناپذیری پنج عامل معرفی شده در فرهنگهای مختلف (Geuens et al., 2009). با وجود این، مطالعات بسیاری با استفاده از مدل «آکر» در داخل و خارج از کشور انجام گرفته که به تعدادی از جدیدترین آنها در جدول ۲-۲ اشاره شده است.
جدول ۲-۲ : نمونهای از پژوهشهای انجام گرفته در زمینه برند با استفاده از مقیاس «آکر»
سال | محقق | عنوان تحقیق | نتایج |
۲۰۱۰ | لانگ- یی لین[۶] | ارتباط میان ویژگیهای شخصیتی مشتریان، شخصیت برند و وفاداری به آن | ارتباط مثبت بین ویژگیهای شخصیتی مشتریان و برند |
۲۰۰۷ | ژانگ منگزیا [۷] | تأثیر شخصیت برند بر ترجیحات، نگرش، وفاداری و قصد خرید | تأیید اعتبار مدل «آکر» در چین |
۲۰۰۵ | راجا گوپال[۸] | نقش تبلیغات در ایجاد شخصیت برای
نام و نشان |
نقش پررنگ ابعاد عاطفی در تبلیغات |
۱۳۸۹ | محمود محمدیان | ارزیابی شخصیت برند توشیبا در مقایسه با ۴ برند همرسته جهانی در بازار ایران | سابقه ذهنی مصرفکنندگان از شخصیت یک کالا در انتخاب آن اثرگذار است. |
۱۳۸۵ | منیژه بحرینیزاده | ارزشگذاری علایم تجاری از دیدگاه مصرفکنندگان | تعیین عوامل مؤثر بر نگرش مشتریان به شخصیت برند |
۱۳۸۲ | سیدمهدی جلالی | تأثیر نام تجاری بر رفتار مصرفکنندگان | ارتباط بالای شخصیت مشتریان با مصرف کالا |
(منبع: عزیزی و همکاران، ۱۳۹۱)
«جونز» و همکارانش[۹] در سال ۲۰۰۹ ضمن بررسی اشکالهای وارد شده به مقیاس «آکر» ضرورت ایجاد مقیاسی جدید برای سنجش شخصیت برند را احساس کردند و پنج بعد جدید برای این کار تعریف کردند که عبارتند از: ۱- مسئولیتپذیری(عملگرایی، تعهد، ثبات و استواری)؛ ۲- چابکی و فعال بودن(پویایی، نوآوری، فعال و حاضر به خدمت بودن)؛ ۳- جسارت(پرخاشگر، بیباک و شجاع)؛ ۴- سادگی(معمولی، ساده و بیتکلف)؛ و ۵- حساسیت(رمانتیک و خیالی، عاطفی). سه ویژگی جامعیت و تکرارپذیری، تعداد کم متغیرها و روایی و پایایی بالای این مقیاس، آن را از مدل «آکر» متمایز کرد.
از طرف دیگر، حداقل سه منبع برای بدست آوردن شخصیت برند وجود دارد:
- ارتباطات بازاریاب[۱۰]: انتقال عمدی تصاویر نمادین به مصرفکنندگان توسط بازاریابان: آنها برندهای خود را در ارتباط با افراد خاصی(به عنوان مثال، مشهور مانند تایگر وودز)، تصاویر شخص(به عنوان مثال، گاوچران برای سیگار مارلبورو)، و یا شخصیتهای متحرک شبیه به انسان(به عنوان مثال، سرباز پیادهنظام پلیزبری) میگذاشتند. یکی از گرایشهای خرید در تبلیغ شخصیت برند نمایش یک برند و مدل انسانی با تشابه بعدی قابل توجه در کنار هم است.
- مشاهده مصرفکنندگان اجتماعی[۱۱]: در زندگی روزمره خود، مصرفکنندگان افرادی را که از محصولات استفاده میکنند را مشاهده کرده و پس از آن، ویژگیهای کاربران برند را به برند اختصاص میدهند. بنابراین، اگر تعدادی جوانان شهر شلوار جین و لباس بابرند دیزل بپوشند، در نظر مصرفکنندگان برند دیزل شخصیت شهری و جوان بودن را بدست میآورد.
- دروازهبانان فرهنگی: در هر فرهنگی تعدادی از چهرههای عمومی که تحت تأثیر تصویری از فعالیتها، ایدهها، و محصولات قرار میگیرند، وجود دارد. با اتخاذ محصول(بدون سود تجاری از بازاریاب)، نمایش آن از طریق استفاده شخصی با گرفتن جایگاهی در آن، با ستایش یا نقد آن، این دروازهبانان فرهنگی ناگزیر تصویر برند را به بقیه ما تعریف کرده و ما را تحت تأثیر قرار میدهند (com, Chapter 17).
راههای مختلفی برای خلق شخصیت برند وجود دارد. طبق «تمپورال»[۱۲] (۱۹۹۹) شخصیت برند باید به دقت با مصرفکننده یا شخصیتی که مصرفکنندگان دوست دارند مطابقت داده شود. به علاوه، «تمپورال» برای خلق شخصیت برند یک فرایند چهارمرحلهای پیشنهاد کرد:
- تعریف مخاطبان هدف
- یافتن چیزی که نیاز دارند، میخواهند و یا دوست دارند،
- ساخت نمایه شخصیت مصرفکننده،
- خلق شخصیت محصول مطابق(همتاکردن) با نمایه شخصیت مصرفکننده.
هدف کلی روش نمایهسازی، مستحکم کردن خود مفهومی و اشتیاق مصرفکننده میباشد. این روش؛ بخصوص مناسب است برای برندهایی که در پی درست کردن یک استراتژی خوب هستند. آن همچنین میتواند به شدت موفق باشد اگر بخشبندی بازار با درجهی بالای همگنی یکپارچه باشد (Eriksson, 2000).
[۱] Social identification
[۲] Brand identity
[۳] Brand image
[۴] Katler
[۵] Big five
[۶] Long-Yi Lin
[۷] Zhang Mengxia
[۸] Raja Gopal
[۹] Geuens & et. al
[۱۰] Marketer Communicants
[۱۱] Consumers Social Observations
[۱۲] Tempoural