– مفهوم سود از دیدگاه تفسیری؛
در این دیدگاه برای ارائه تعریفی از سود
بر دو مفهوم اقتصادی تغییر میزان رفاه و حداکثرسازی سود تکیه میشود. هیئت استانداردهای حسابداری مالی نیز به صورت تلویحی به این دو مفهوم در قالب «حفظ سرمایه » و «به حداکثر رساندن سود » اشاره کرده است. حفظ سرمایه یکی از اصلیترین مفاهیم سود است، زیرا این مفهوم بر پایهی تئوری اقتصادی قرار دارد. این دیدگاه مبتن یبر تغییرات ارزش فعلی وجوه نقد مورد انتظار است؛ ولی قیمت فعلی بازار و گزینههای مشابه را نیز میتوان از این دیدگاه توجیه کرد و مدعی شد که اقلام مزبور میتوانند جایگزین مناسبی برای ارزش جاری باشند.
۳- مفهوم سود از دیدگاه رفتاری(عملگرایی)؛
این مفهوم مواردی نظیر فرآیندهای تصمیمگیری سرمایهگذاران و بستانکاران، واکنشهای قیمت اوراق بهادار در برابر گزارشدهی سود، تصمیمات مدیریت در مورد هزینه سرمایه و واکنش مدیران و حسابداران در برابر بازخورد اطلاعات را در بر میگیرد. یکی از ویژگیهای رفتاری این است که میتوان سودهای آتی را پیشبینی نمود. اگر سایر عوامل تأثیرگذار با دقت کامل در نظر گرفته شوند، میتوان با استفاده از سودهای خالص چند دوره، عملیات آینده شرکت را پیشبینی کرد. با این وصف، همهی مفاهیم سود از جنبههای عملی و نظری نمیتواند در ارائه اطلاعات اثرگذار بر سرمایهگذاران و دیگران معقول باشد. به عبارت دیگر، از دیدگاه دنیای واقعی فاقد تفسیر لازم هستند و یا نمیتوانند بر تصمیمات سرمایهگذاران و دیگران اثرگذار باشند. زیرا فاقد هر گونه ویژگی رفتاری هستند.
۲-۲-۱-۳٫ تفاوت سود اقتصادی و سود حسابداری
تفاوت تعریف سود حسابداری و سود اقتصادی به تفاوت در مفهوم «هزینه» با «هزینه فرصت» باز میگردد. هزینه اقتصادی[۱] تولید، عموماً از هزینه حسابداری[۲] آن بیشتر است، تفاوت آن دو نیز در اصل بدین نکته باز میگردد که هزینه اقتصادی، نه تنها هزینههای صریح[۳] حسابداری را شامل میشود، بلکه هزینههای ضمنی[۴] یا هزینه فرصت از دسترفته را نیز در بر میگیرد. به عبارت دیگر، سود اقتصادی عبارت است از «درآمد کل» منهای «هزینه فرصت کلِ» منابع اقتصادی که بنگاه مورد استفاده قرار میدهد. البته به جز این، یک تفاوت دیگر نیز در مبحث هزینه بین دو رشته وجود دارد و آن این که اصولاً اقتصاددانان در تحلیلهای خود به مفهوم هزینه نهایی[۵] یا هزینه آخرین واحد تولید توجه دارند، حال آن که حسابداران به دنبال بهای تمامشده متوسط هستند.
گرچه حسابداران به وضعیت سود تعهدی[۶] بنگاه توجه دارند، اما اقتصاددانان میگویند که اگر این بنگاه اقدامات دیگری انجام میداد، وضعیت سودآوری آن (خصوصاً در حالت حداکثری) به چه صورت در میآمد. حقیقت نیز این است که تصمیمگیری درست میبایست بر اساس آنچه احتمال دارد (یا داشته)، صورت پذیرد نه آنچه واقعیت یافته است. به عبارت دیگر برای اقتصاددانان «بالقوه» بیشتر از «بالفعل» اهمیت دارد. این قضیه در بازارهای بورس نمود بیشتری دارد. قیمت سهام را احتمالات آتی (در ذهن سهامداران) تعیین میکند، نه اطلاعات حسابداری (هر چقدر خوبِ) گذشته. البته ناگفته نماند که امروزه حسابداری به مرور خود را به اقتصاد نزدیکتر کرده است که از آن میان میتوان به عنوان مثال به معرفی مفهوم ارزش افزوده اقتصادی[۷] اشاره کرد. از این منظر، شاید بتوان گفت که حسابداران سنتی صرفاً به وضعیت فعلی (و گذشته) بنگاه علاقه دارند و لذا متغیرهایی چون کیفیت مدیریت (و اثر آن بر آینده بنگاه) ابداً در ترازنامه کنونی آنها انعکاسی ندارد. به عبارتی برای حسابداران، «گذشتهها گذشته است»[۸]، اما اقتصاددانان نه تنها به «آنچه که هست» توجه دارند، بلکه «آنچه بالقوه میتوانست باشد» نیز برای آنها اهمیت بهسزایی است. در واقع میتوان گفت که اقتصاددانها به بهترینها[۹] علاقمندند، حال آن که حسابداران به دنبال واقعیتها[۱۰] هستند. این تفاوت شاید به تعریف علم اقتصاد که اصالتاً به دنبال حداکثرسازی[۱۱] یا در حالت کلیتر بهینهسازی[۱۲] است باز گردد، چرا که در واقع مسأله اصلی در علم اقتصاد، کمیابی است. حال آن که حسابداری بیشتر به دنبال اندازهگیری یا در تعریف دقیقتر خود به دنبال ثبت[۱۳]، طبقهبندی[۱۴]و تلخیص[۱۵] فعالیتهای مالی است و از این منظر، مهمترین خروجی فعالیتهای حسابداری، صورتهای مالی[۱۶] است.
[۱]. Economic Cost
[۲]. Accounting Cost
[۳]. Explicit Cost
[۴]. Implicit Costs
[۵]. Marginal Cost
[۶]. Accrual
[۷]. Economic Value Added,(EVA)
[۸]. Bygones are Bygones
[۹]. Idealities
[۱۰]. Realities
[۱۱]. Maximization
[۱۲]. Optimization
[۱۳]. Recording
[۱۴]. Classifying
[۱۵]. Summarizing
[۱۶]. Financial Statements