۲-۲-۱- الف: یادگیری خودتنظیمی (خود نظم داده شده)
خودتنظیمی سازهای است که در دههی ۱۹۶۷ از سوی بندورا مطرح شد. یکی از مفاهیم مورد تاکید نظریه شناختی- اجتماعی[۱] بندورا، مفهوم خودسامانی یا خودنظم دهی است. منظور از خودسامانی «تولید و هدایت اندیشهها، هیجانات و رفتارها توسط خود فرد به منظور رسیدن به هدف است» (سانتروک[۲]، ۲۰۰۴)
بندورا، یادگیری خودتنظیمی را این گونه تعریف میکند: «توانایی شروع کردن و دست کشیدن از فعالیتهای مطابق یا مقتضیات موقعیتهای اجتماعی، آموزشی و توانایی به تعویق انداختن کارها با هدف دلخواه» خودتنظیمی، نقطه ثقل کارکرد موثر در زمینههای کنترل تکانه، مدیریت زمان و مقابله با فشار روانی است. (زیبازاده، ۱۳۸۶).
بنا بر عقیده زیمرمن(۱۹۹۵) یکی از مهارتهای خودتنظیمی مهارت مدیریت و برنامهریزی زمان است. مدیریت زمان، به معنی مدیریتی است. هم چنین به معنی اختیار گرفتن زمان و کار خویش و اجازه ندادن به اینکه امور و حوادث شما را هدایت کند. (همان منبع).
گرین و آزودو[۳](۲۰۰۷) میگویند: «اگرچه بر سر تعریف نظریه خودسامانی در میان صاحبنظران اختلاف وجود دارد، اما همهی آنان بر این باورند که یادگیرندگان خود سامانگر فعالند و به کمک نظارت و راهبرد، یادگیری خود را به طور موثر سامان میدهند» (سیف،۱۳۸۸)، پینتریج (۱۹۹۹) یادگیری خود نظم داده شده را به عنوان راهبردهایی که دانشآموزان استفاده میکنند تا شناخت خود را تنظیم کند، تعریف میکند. یادگیری خود نظم داده شده یک فرایند فعال و سازنده است که طی آن یادگیرنده برای خود هدف تعیین میکند و با توجه به اهداف و شرایط موجود در محیط سعی در ارزیابی، تنظیم و کنترل فرایندهای شناختی، انگیزهای و رفتاریاش میکند.
[۱]. Social Cognitive
[۲]. Santrack
[۳].Green & Azevedo