) اهمیت هوش هیجانی
شناسایی عواطف موجب کسب آگاهی نسبت به آنها شده، زمینه درک صحیح عواطف دیگران را فراهم مینماید. کاربرد عواطف موجب تولید عقاید، بروز یک احساس یا تقویت روح همکاری گروهی را فراهم میآورد. درک و فهم هیجانها و عواطف موجب کسب بینش نسبت به انگیزه های افراد شده ما را نسبت به نقطه نظرهای دیگران، آگاهتر می نماید. دیدن مسائل از دیدگاه دیگران، فکرهای قالبی پرتعصب را درهم میشکند و به این ترتیب راه را برای شکیبایی و پذیرش تفاوتها باز میکند. در جامعهای که به طرزی فزاینده کثرتگرا میشود، این تواناییها بیشتر از هر وقت دیگری مورد نیازند، زیرا به افراد امکان میدهند با احترام متقابل با هم برخورد کنند و مبادلههای اجتماعی پرثمر را امکانپذیر میسازند (موسوی، ۱۳۹۰).
هوشیاری، یک عامل پیش بینی کننده خیلی خوب برای عملکردهای شغلی محسوب می شود. خوش بینی، یک عامل مهم و سازنده در برخی موقعیت های شغلی و سبک های خاص رهبری می باشد. تحمل استرس، مرکز بینش افراد برای موقعیت های استرسزا و تحمل استرس مهم است. مدیریت افراد و تمایل آنها برای تعاملات اجتماعی از جنبه های مهم و حیاتی مورد نیاز برای بسیاری از مشاغل محسوب میشوند. هوش هیجانی می تواند سبب بهبود و اصلاح فعالیتهای حرفه ای و کسب مهارتهای لازم ومطلوب گردد. هوش هیجانی نمی تواند برای داشتن یک زندگی شاد و مرفه هم شرط لازم باشد و هم شرط کافی. شرط لازم هست اما کافی نیست. شناسایی عواطف در خود و دیگران سبب می شود که کارفرمایان اطلاعات ذی قیمتی را به جریان تعامل با همکاران و مشتریان خود بدست آورند. به کمک توانایی درک و فهم عواطف، ما می توانیم بفهمیم که چه چیزی موجب برانگیختن یا عدم برانگیختگی افراد یا گروهها می شود و در نتیجه می توانیم همکاری بهتری را بادیگران برنامهریزی کنیم. نحوه مدیریت عواطف (اداره کردن عواطف درحوزه دیگران) در محیط کار می تواند تاثیر زیادی بر عملکرد و رضایت شغلی افراد داشته باشد (چرنیس، ۲۰۱۲).
همچنین موارد زیر را می توان به عنوان اهمیت هوش هیجانی بیان نمود (واناماکر، ۲۰۱۲):
- ایجاد حس مسئولیت پذیری
- ایجاد زندگی شاد و با نشاط
- برخورد با موقعیت های خطرناک
- ایجاد روحیه همکاری و کمک به دیگران
افرادی که از نظر هوش هیجانی در سطح بالاتری هستند، تحقیقات نشان داده است که ویژگیهای زیر را دارا هستند (نیوکامب و اشکاناسی، ۲۰۱۲):
- یادگیرندگان بهتری هستند
- مشکلات رفتاری کمتری دارند.
- هیجانهای خود را بخوبی بیان می کنند.
- به حرفهای دیگران خوب گوش می کنند.
- از خود خشونت کمتری نشان می دهند.
- دوستان زیادی پیدا می کنند.
- خوشحال و با نشاط هستند.
- تحمل مشکلات در آنها زیاد است.
- درباره اطرافیان خود احساس خوبی دارند.
۲-۱-۵) رویکردهای متفاوت به هوش هیجانی
با توجه به تعاریف متعدد از هوش هیجانی دو رویکرد عمده در زمینه هوش هیجانی مطرح است (سربلند، ۲۰۱۱):
الف) رویکرد توانایی:
که هوش هیجانی را به عنوان هوشی که شامل هیجان میباشد، در نظر میگیرد و تعریف میکند. تعاریف اولیه از هوش هیجانی در قالب رویکرد توانایی بیان گردید که آن را “نوعی پردازش اطلاعات هیجانی که شامل ارزیابی صحیح هیجان در خود و دیگران و بیان مناسب عواطف و تنظیم سازگارانه عواطف به نحوی که به بهبود زندگی منجر شود” تعریف کردند.
ب) رویکرد مختلط:
که هوش هیجانی را با مهارتها و ویژگیهای دیگر مانند بهزیستی، انگیزش و توانایی برقراری رابطه با دیگران ترکیب میکند. تعریف هوش هیجانی به صورت “تواناییهای شناخت هیجانات خود، درک احساسات درونی دیگران، مهار هیجانات و اداره و مدیریت روابط با نرمش و مدارا” از گلمن (۱۹۹۵) و مجموعهای از تواناییهای غیرشناختی، توانشها و مهارتهایی که بر توانایی رویارویی موفقیت آمیز با خواستهها، توانشها، احتیاجات و فشارهای محیطی تاثیر میگذارند” از بار- آن (۱۹۹۷)، نظریه “گلمن” و “بار- آن” را جزء این رویکرد قرار میدهد.