۲-۳-۵- دیدگاه نیکولز
نیکولز (۱۹۸۴، به نقل از نیکولز، اتکینسون و پپلر[۱]، ۲۰۰۳) الگوی هدفگرایی خود را به صورت دو نوع جهتگیری هدف تکلیف-مدار[۲] و خود-مدار[۳] مشخص کرده است. در این مدل، وی فرض میکند که هدفگرایی افراد با باورهای آنان در مورد علت موفقیت ارتباط دارد. این جهتگیریها چارچوبی را فراهم میکنند که میتوان از طریق آن علت موفقیت را پیشبینی کرد. به عنوان مثال، دانشآموز تکلیف-مدار که بر یادگیری متمرکز میشود، در پاسخ به این سؤال که چه چیزی باعث موفقیت دانشآموزان میشود، خواهد گفت: «آنها سعی میکنند که درس را بفهمند نه این که درس را حفظ کنند.» در مقابل، دانشآموز خود-مدار که بر نشان دادن توانایی متمرکز میشود، در پاسخ به سؤال فوق چنین میگوید: «آنها سعی میکنند تا دیگران را شکست دهند.» همچنین، وی گزارش داده است بیشتر دانشآموزان دبیرستانی که از فعالیتهای مدرسه اجتناب میکنند، سعی دارند تکالیف درسی را با کمترین تلاش انجام دهند، از فشارهای معلم فرار کنند و موفقیت در مدرسه را کمتر به تلاش و علاقهمندی نسبت میدهند.
۲-۳-۶- الگوی هدفگرایی دویک در انگیزه پیشرفت در یادگیری
دویک (۱۹۸۶، به نقل از دویک و لگت[۴]، ۱۹۹۸) الگوی هدفگرایی خود را به صورت دو نوع هدفهای یادگیری[۵] و هدفهای عملکردی مطرح کرده است. در هدفهای یادگیری، تأکید بر افزایش تواناییها، مهارتها و دانش است، اما در هدفهای عملکردی، تأکید بر نشان دادن تواناییها است نه افزایش آنها. چه چیزی افراد را به سمت جهتگیریهای متفاوت سوق میدهد؟ چرا بعضی از افراد به هدفهای عملکردی و بعضی دیگر به هدفهای یادگیری توجه دارند؟ چرا بعضی از افراد تواناییهای خود را کافی میدانند، ولی عدهای دیگر در رشد تواناییهای خود میکوشند؟ برای پاسخ به این سؤالها، دویک نظریه هدفـرفتار را مطرح کرده است، که بر اساس آن میتوان پاسخ سؤالهای بالا را مشخص کرد. بر طبق این نظریه، باور افراد در مورد پدیدهها، بر هدفگرایی آنها تأثیر میگذارد؛ هدفها نیز به نوبه خود، الگوهای رفتاری متفاوتی را ایجاد میکنند. این الگوهای رفتاری توسط محققان به دو دسته الگوهای انطباقی و غیر انطباقی تقسیم شدهاند، که در واقع از جهتگیریهای انگیزشی انطباقی و غیر انطباقی ناشی میشوند.
[۱]. Nicholls, Atkinson & Pepler
[۲]. task-focused
[۳]. ego-focused
[۴]. Dweck & Leggett
[۵]. learning goals