۲-۲-۶٫ رویکرد روانشناختی مفهوم کیفیت زندگی
روانشناسان که فرد را واحد مطالعات خود میپندارند درجه مطلوبیت کیفیت زندگی را ناشی از رشد کامل شخصیت فرد میدانند و بر آن شدند تا میان کیفیت زندگی و ویژگیهای شخصیت انسان رابطه برقرار کنند. به زعم آنان، برخی از تیپهای شخصیتی کیفیت زندگی خود را مطلوب و برخی دیگر آن را نامطلوب تلقی میکنند. در این مشرب فکری کیفیت زندگی به عنوان یک نوع رفتاری تلقی شده که ناشی از خصوصیات و ویژگیهای فردی میباشد. تفاوتهایی که میتواند به شکل تفاوتهایی ظریف و جزیی در رفتار ظاهر شود و برخی افراد را به سبب عللی مانند افزایش خشم و عصبانیت، کمی وابستگی و تعلق خاطر به دیگران، کیفیت زندگی خود را نامطلوب تلقی کنند که این تبیینها را میتوان تحت الگوی نارسایی شخصیت بیان نمود. ( مختاری، نظری ، ۱۳۸۹)
اغلب نظریههای روانشناسی برآنند که ، در فرآیند اجتماعی شدن فرد با کیفیت زندگی پایین و معمولا در رابطه بین مادر و فرزند نقصان وجود داشته است. این نقیصه شامل ناراحتی عاطفی است که به پیدایی خصلتهای کژرفتار منتهی می شود.
۲-۲-۷٫ مفهوم کیفیت زندگی از دیدگاه نظریه پردازان روانشناختی
تبیینهای روانشناختی اجتماعی کیفیت زندگی پلی است بر شکاف موجود میان محیطگرایی گسترده در تبیین های جامعهشناسی و فردگرایی محدود در تبیینهایی که در آن کانون اصلی تحلیل عمدتاً متوجه موقعیتی است که فرد تلقی خاصی از کیفیت زندگی خود دارد و فرض نیز بر آن است که نحوه ارزیابی کیفیت زندگی درخلال کنشهای متقابل اجتماعی فرا گرفته میشود و این فراگیری نیز ناشی ازفرآیندهایی مانندیادگیری شرطی، تقویت، مشاهده، الگوسازی وهمچنین برچسب اجتماعی است.
۲-۲-۷-۱٫ گودمن
گودمن در تحقیقات خود به این نتیجه رسید که دو عامل بر کیفیت زندگی موثر هستند : عامل اول را ابزاری و عامل دوم را ارتباطی ذکر کرده است که انعکاس کننده کیفیت ارتباط بین فردی است. این دو عامل مشابه نیازهای دوم و سوم مازلو یعنی نیاز به امنیت و نیاز به تعلق داشتن می باشد. (مختاری، نظری، ۱۳۸۹).
لینک بالا اشتباه است
:: بازدید از این مطلب : 346
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0