تحقیقات انجام شده در رابطه با مدل چهار عاملی کارهارت
تحقیقات زیادی اعتبار الگوی چهار عاملی کارهارت را مورد بررسی قرار دادهاند که برای نمونه میتوان به اوبرین و همکاران[۱] (۲۰۱۰)و هاپینت و جانسون[۲] (۲۰۱۱) اشاره نمود. در اغلب این تحقیقات، برتری الگوی چهار عاملی کارهارت به اثبات رسیده است. برای مثال، اوبرین و همکاران (۲۰۱۰) به بررسی اثر اندازه، ارزش دفتری به ارزش بازار، و مومنتوم بر روی بازده سهام شرکتهای پذیرفته شده در بورس استرالیا طی سالهای ۱۹۸۱ تا ۲۰۰۵ پرداختند. نتایج این تحقیق نشان میدهد هر چهار عامل در توضیح بازده نقش ایفا میکنند، ولی رابطه متقابل نیز بین اندازه و مومنتوم و همچنین، بین اندازه و نسبت ارزش دفتری به ارزش بازار وجود دارد. آنها دریافتند که صرف اندازه در پورتفوهای بازنده قویتر است و صرف ارزش به طور کلی محدود به پورتفوهای حاوی سهام کوچک میباشد. همچنین، صرف مومنتوم برای پورتفوهای حاوی سهام بزرگ و متوسط مشهود است، ولی در پورتفوهای حاوی سهام کوچک، سهام بازنده به طور معناداری نسبت به سهام برنده عملکرد بهتری دارد. این محققان زمانی که این روابط متقابل را با رگرسیون چند متغیره کنترل کردند، به رابطه منفی بین اندازه و بازده و همچنین، رابطه مثبت بین ارزش دفتری به ارزش بازار و مومنتوم با بازده رسیدند که همگی از لحاظ آماری معنیدار بودند.
هاپینت و جانسون (۲۰۱۱) الگوی چهار عاملی دیگری شامل عامل بازار، عامل سرمایهگذاری، عام سودآوری، و عامل نقدشوندگی) طراحی کردند که از اضافه نمودن عمل نقدشوندگی به الگوی سه عاملی چن و همکاران (۲۰۱۰) حاصل گردید. آنها در این مطالعه به مقایسه این الگو با الگوی چهارعاملی کارهارت پرداختند. این محققان بیان داشتند زمانی که عامل مومنتوم به الگوی سه عاملی فاما و فرنچ (۱۹۹۳) اضافه شد، به طور معنیداری عملکرد الگو بهبود یافت. در عوض، اثر اضافه کردن عامل نقدشوندگی به عنوان عامل چهارم به الگوی سه عاملی فاما و فرنچ (۱۹۹۳) بی معنی و نزدیک به صفر بود. همچنین، آرتمن و همکاران[۳] (۲۰۰۹) در آلمان، کاسیماتیس[۴] (۲۰۰۸) در استرالیا، امان و استینر [۵](۲۰۰۸) در سوئیس، و الهر و همکاران[۶] (۲۰۰۴) در کانادا شواهدی در حمایت از الگوی چهار عاملی کارهارت ارائه کردند.
۲-۵-۳٫ تحقیات انجام شده درباره نگرش سرمایه گذاران
مطالعات تجربی خارج از کشور
بر پایه فرضیه بازار کارا، سرمایهگذاران رفتاری عقلایی دارند به این معنی که همه اطلاعات موجود و در دسترس را پردازش کرده و به دنبال حداکثر ساختن مطلوبیت انتظاری هستند.در مطالعاتی که در ابتدا در رابطه با مالی رفتاری انجام دادند به این نتیجه رسیدند که تغییرات قیمت سهام به تغییرات سیستماتیک در ارزش بنیادی شرکت مربوط است و رفتار احساسی سرمایهگذاران تاثیری بر بازده بازار سهام ندارد. تاثیر این مطلب تا بدانجا پیش می رود که حتی اگر بعضی سرمایهگذاران تحت تاثیر احساسات خود دست به معاملات نابخردانه بزنند و در روند طبیعی عرضه و تقاضا شوک تداخل ایجاد نمایند، دیگر سرمایهگذاران و آربیتراژگران منطقی، اثر این شوک ها را خنثی می کنند. بنابراین قیمت سهام در سطح بنیادی باقی میماند. در ادامه مطالعاتی درباره گرایش احساسی سرمایه گذاران انجام شد. کیم و ها (۲۰۱۰) نگرش سرمایهگذاران را حاشیه میزان خوشبینی و بدبینی سهامداران نسبت به یک سهام میدانند.
[۱] O’Brein, Brailsford and Gaunt
[۲] Hubinette and Jonsson
[۳] Artmann, Finter and kempf
[۴] Kassimatis
[۵] Ammann and steiner
[۶] L’Her, Masmoudi and Suret
متن فوق بخش هایی از این پایان نامه بود
برای دیدن جزئیات بیشتر ، خرید و دانلود آنی فایل متن کامل با فرمت ورد می توانید به لینک زیر مراجعه نمایید: