۸-۲-۲ تأثیر خود کارآمدی بر فرایندهای انگیزشی
انگیزش به معنای در نظر گرفتن هدفها یا معیارهایی برای خود و استفاده از آنها برای ارتقای عملکرد غرد است. برای مثال، انگیزش فرد در تحصیلات تا وقتی باقی است که معیارهای بالا، نتیجه مثبت احساس غرور از دستیابی به این معیارها، و احساس توان مندی از این دستیابی ها هم چنان در وی حفظ شود. از طرف دیگر، ملاک و انگیزهی پایین وقتی به سراغ فرد میآید که معیارهایش پایین باشد، پاداشهای بیرونی یا درونی کمی از انجام دادن کار حاصل شود یا فرد احساس کند که دستیابی به عملکرد موفق، غیرممکن است. (کیم،۲۰۰۳).
باورهای خود کارآمدی در نحوهی مقابلهی افراد با موقعیتهای مختلف در دستیابی به اهداف تأثیر میگذارند (پروین و جان[۱]، ۲۰۰۱، ترجمهی جوادی و کدیور). آنها هم چنین اثر وسیعی بر فرایندهای انگیزشی دارند. این فرایندها عبارتاند از:
۱-انتخاب: باورهای خود کارآمدی با انتخاب اهداف در ارتباطاند (یعنی افراد دارای باورهای خود کارآمدی بالا، اهداف پیچیدهتری را، که متضمن تلاش بیشتری هستند، انتخاب میکنند).
۲-تلاش، پشتکار و عملکرد: افراد دارای باورهای خود کارآمدی بالا، تلاش و مداومت بیشتری در کارها دار ندو در مقایسه با افراد دارای باورهای خود کارامدی پایین، عملکرد بهتری از خود نشان میدهند.
۳-هیجان: افراد دارای باورهای خود کارآمدی بالا در مقایسه با افراد دارای خود کارامدی پایین در زمینهی انجام دادن تکالیف خلق و خوی بهتری دارند (یعنی اضطراب و افسردگی کمتری را تجربه میکنند).
۴-مقابله با موقعیتهای فشار زا: افراد با باورهای خود کارآمدی بالا در مقایسه با افراد با باورهای خود کارامدی پایین، بیشتر میتوانند با موقعیتهای فشار زا و نومیدکننده کنار بیایند.
اگر افراد مطمئن باشند که میتوانند از عهدهی تکالیف دشوار برآیند، تلاش جدی تری برای موفق شدن میکنند. به افرادی که در موقعیت خاصی (تحصیلی، ارتباطی، شغلی و…) کارایی شخصی ندارند، میتوان آموزش داد که به توانایی خود برای موفق شدن بیشتر اعتماد کنند و بدین ترتیب، احساس ارزشمندی و امکان موفقیت خود را تقویت کنند (هالجین و ویتبورن، ۲۰۰۳، ترجمه سید محمدی، ۱۳۸۷).
[۱] Pervin & John