۲-۱-۱-۵- نظریههای روانشناسی شخصیت:
نظریههای شخصیت از زمانی که بقراط حکیم یونانی، انسان را از نظر غلبه اخلاط چهارگونه به صفراوی، بلغمی، دموی و سودایی تقسیم کرد و برای هر یک از این سخنها ویژگیهای معینی قایل شد، آغاز شده است. از آن زمان تا زمان حاضر نظریههای گوناگونی با گرایشهای متفاوت دربارهی شخصیت انسان عرضه شده است. که در اینجا به اختصار به چند نظریه اشاره میکنیم.
نخستین رویکرد در مطالعه شخصیت روانکاوی است که به وسیلهی انسان مطرح میشود، نظریه پردازیهای فروید چنان با اهمیت است که بخش اعظم نظریههای شخصیت وی رویکرد یگآنهاش در روان درمانی امروز نیز مورد پذیرش است.
روانکاوی تصویری بدبینانه و جبری را از ماهیت و سرشت انسان مطرح میسازد. این نظریه نیروهای ناهشیار، امیال جنسی و پرخاشگری مبتنی بر پایههای زیستی و تعارضهای دوران نخستین کودکی را به عنوان گردانندگان و شکل دهندگان شخصیت در نظر میگیرد (سیدمحمدی، ۱۳۸۵).
- رویکرد روانشناسی فردی آدلر
آلفرد آدلر نخستین کسی بود که جنبهی اجتماعی آدمی را نشان داد. از نظر آدلر هر شخصی بیش ازهر چیزی موجودی اجتماعی است. شخصیت ما در اثر محیط و تعاملهای اجتماعی فرد شکل میگیرد. آدلر به جای ناهشیار، هشیار را به عنوان دستهی اصلی شخصیت در نظر میگیرد (سید محمدی، ۱۳۸۵).
- رویکرد پدیدار شناختی کارل راجرز
کارل راجرز به عنوان مبتکر رویکرد معروفی به روان درمانی است که در آغاز به ((درمان بی رهنمود)) یا درمان ((نامتمرکز بر درمانجو)) که اخیراً به درمان ((متمرکز برشخص)) شهرت یافته معروف است. نظریه راجرز درباره شخصیت آدمیان با روان درمانی آن چنان آمیخته است که تفکیک این دو تقریباً به دشواری جداکردن یک پارچهی بافتنی است (سید محمدی، ۱۳۸۵).
لینک بالا اشتباه است
:: بازدید از این مطلب : 407
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0