کارت امتیازی متوازن
رویکرد کارت امتیازی متوازن، با نگرش از وجه مالی، مشتری، فرآیندهای داخلی و یادگیری و رشد به دنبال ایجاد توازنی بین اهداف مالی به عنوان نتیجه عملکرد گذشته سازمان در دو وجه مشتری و فرآیندهای داخلی و اهداف وجود دیگر است. بدین ترتیب توازنی بین شاخصهای گذشتهنگر (شاخصهای مالی) و شاخصهای آیندهنگر (شاخصهای سه وجه دیگر) ایجاد میگردد. عملکرد یادگیری و رشد که بیانگر قابلیتهای سازمان در سه حوزه نیروی انسانی، سیستمهای اطلاعاتی و دستورالعملها و رویههای سازمانی است، به عنوان عامل و تعیینکننده عملکرد سازمان در دو وجه مشتری و فرآیندهای داخلی مورد نظر است. این رویکرد تاکید خاصی بر روابط علت و معمولی بین شاخصها که از وجه یادگیری و رشد شروع و به ترتیب از وجوه فرآیندهای داخلی، مشتری و مالی میگذرد، وارد و مجموعه زنجیره شاخصهای بهم پیوسته را به عنوان مهمترین عنصر سیستم سنجش عملکرد سازمان تصویر میکند. مدیران اجرائی شرکت اکنون میتوانند اندازه بگیرند که چگونه واحد کسب و کار آنها با مشتریان جدید و جاری خود ایجاد ارزش میکند و همچنین چگونه آنها بایستی قابلیتهای داخلی بدست آورند و بر روی افراد، سیستمها و رویههای لازم برای بهبود عملکرد آینده سرمایهگذاری کنند. کارت امتیازی متوازن در حالی که هدف وجه مالی را به عنوان یک علاقه عملکردی کوتاهمدت توصیه میکند، تعیینکنندههایی را نیز برای عملکرد رقابتی و مالی درازمدت سازمان قرار میدهد.
۲-۶ معرفی وجوه کارت امتیازی متوازن
کارت امتیازی متوازن یکی از مهمترین ابزارهای مطرح شده در زمینه کسب و کار در قرن گذشته است. پایهگذاران BSCحسابداران بودهاند. در سال ۱۹۸۷، تحقیقی توسط انجمن ملی حسابداران آمریکا (NAA) و موسسه CAM-I نشان داد که ۶۰ درصد از مجموع ۲۶۰ مدیر مالی و ۶۴ مدیر اجرایی شرکتهای امریکایی از سیستم ارزیابی عملکرد شرکت خود ناراضی بودهاند.
در آن زمان عمدتاً گزارشات مالی وسیله سنجش عملکرد سازمان بود، در دوران انقلاب صنعتی سازمانها با برقراری و توسعهی سیستمهای کنترل مالی وضعیت خود را اداره کرده و بر نحوه تخصیصی داراییهای فیزیکی و مالی خود نظاره میکردند. با ظهور عصر اقتصاد مبتنی بر دانش و اطلاعات، اتکای صرف به سیستمهای اندازهگیری برای رقابت و کسب مزیتهای پایدار کفایت نمیکرد. با پیچیدهتر شدن مناسبات اقتصادی و مسائل کسب و کار در آستانه قرن ۲۱، نارسایی سنجههای مالی بیش از پیش نمایان گردید.
در اوایل دهه ۱۹۹۰، رابرت کاپلان استاد دانشکده بازرگانی دانشگاه هاروارد به اتفاق دیوید نورتون که در آن زمان مدیر یک شرکت تحقیقاتی بود، طرحی تحقیقاتی را به منظور بررسی علل توفیق دوازده شرکت برتر امریکایی و مطالعه روشهای ارزیابی عملکرد در این شرکتها آغاز نمودند. به این ترتیب کاپلان و نورتون اعلام کردند که برای انجام یک ارزیابی کامل از عملکرد سازمان میبایست این عملکرد از چهار زاویه دید مورد ارزیابی قرار گیرد:
- دیدگاه مالی
- دیدگاه مشتری
- فرآیندهای داخلی
- رشد و یادگیری
یافتههای کاپلان و نورتون تعیینکننده این واقعیت بود که شرکتهای موفق، در هریک از این چهار منظر اهداف خود را تعیین و برای ارزیابی سنجههایی انتخاب کرده و اهداف کمی هریک از این سنجهها را برای دورههای ارزیابی مورد نظر، تعیین میکنند، سپس اقدامات و ابتکارات اجرایی جهت تحقق این اهداف را برای برنامهریزی و به مورد اجرا میگذارند.
متن فوق بخش هایی از این پایان نامه بود
برای دیدن جزئیات بیشتر ، خرید و دانلود آنی فایل متن کامل با فرمت ورد می توانید به لینک زیر مراجعه نمایید: