۱-۱-۱٫ آثار فرهنگ سازمانی
فرهنگ سازمانی به کارکنان هویتی سازمانی میبخشد: آنچه که شرکتها و سازمانهای موفق را برجسته میسازد، توانایی آنها در جذب، پرورش و نگهداری کارکنان بااستعداد و خلاق است. مدیران راهبردی و عالی سازمانهای موفق که بیشتر آنها از طبقات پایین سازمان برخواستهاند، چنان روحیه خلاقیت و شکستناپذیری را در کارکنان بهوجود میآورند که حتی آنهایی که در کار شکست خوردهاند، در رتبههای پایینتر به عنوان بهترینها مطرح میشوند. کارگران و کارکنان نیز به نوبه خود همانند کارگرهای سازمانهای موفق دیگر هویت و وابستگی عمیقی نسبت به سازمان خود پیدا خواهند کرد.
فرهنگ سازمانی تعهد گروهی را آسان میسازد: در سازمانهای با فرهنگ توانمند، کارکنان نسبت به ارزشها و اهداف سازمانی احساس تعهد و مسئولیت میکنند. تعهد سازمانی را میتوان به پیوند و وابستگی روانی فرد به سازمان تعریف کرد که در آن احساس درگیربودن شغلی، وفاداری و باور به ارزشهای سازمان جای دارد. در تعهد سازمانی سه مرحله دیده میشود: پذیرفتن، همانندشدن و درونیکردن. در مرحله اول یک عنصر سازمان از پذیرفتن نفوذ دیگران بر خود به یک رابطه خشنودیبخش دست مییابد و خویشتن را برجسته میسازد. در مرحله دوم فرد از تعلق به یک سازمان احساس سربلندی میکند. در مرحله سوم، عضو سازمان در مییابد که ارزشهای سازمان به گونهای درونی و ذاتی او را خشنود و راضی میسازد و با ارزشهای شخصی وی سازگار و همانند است.
فرهنگ سازمانی، ثبات نظام اجتماعی را ترغیب میکند: مؤسسات و سازمانهایی با فرهنگ توانمند معروف به داشتن معیارهای سخت در انجام کار و کنترلهای دقیق و دشوار میباشند. برای نمونه، کارکنان باید معیارهای نظافت و آراستگی را رعایت کنند و ضوابط انجامدادن وظیفه تا جزئیترین نکات آن بهطور مشخص تعیین شده است. بدین ترتیب فضای آکنده از تعهد و هیجان و سختکوشی در سازمان به وجود میآید.
فرهنگ سازمانی به شکلدادن رفتار کارکنان کمک مینماید: سازمان با فرهنگ توانمند، با کمکنمودن به اعضای خود برای پیبردن به محیط کار خود رفتار آنان را شکل میدهد. لذا سازمانهای موفق زمینهای را فراهم میسازند تا کارکنان، برای آشنایی با تمام ابعاد سازمان و مشکلات آن شغل خود را با پایینترین مرتبه و شغل در سازمان آغاز کنند تا به اصول بنیادی کار آشنا شوند. از سوی دیگر افزایش ثبات رفتاری یکی از آثار مهم فرهنگ سازمانی است و بدیهی است که این ثبات در سازمانهای با فرهنگ قویتر بیشتر خود را نشان میدهد(علیاحمدی و همکاران، ۱۳۸۳، ۴).
بنابراین فرهنگ قوی باید شرایط (داخلی و بیرونی) سازگاری داشته باشد و عدمسازگاری مناسب بین ارزشهای فرهنگی و اهداف و تعهدات سازمانی و محیطی به کاهش اثربخشی منجر میشود. وجود فرهنگهای قوی و مثبت در سازمانها برای دستیابی به تعالی و نوآوری یک ضرورت است. لذا، ماهیت و محتوای ارزشها عامل اصلی در تأثیر فرهنگ بر اثربخشی سازمان است. اگر ارزشهای غالب، هدف و راهبردیهای سازمانی را حمایت میکند، فرهنگ یک سرمایه مهم است و برعکس، ارزشهای غلط فرهنگ را به یک مانع جدی برای اثربخشی سازمانها تبدیل میکند(رحیمنیا و نیکزاد، ۱۳۹۲، ۹۴).
فرهنگ سازمانی در پی شناسایی عواملی که میتواند به ارتقای رضایت شغلی و تعهد سازمانی در میان کارکنان سازمان منجر شود، میتوان به وجود فرهنگ سازمانی قوی اشاره کرد. یکی از نتایج عمده وجود فرهنگ سازمانی قوی این است که جابهجایی کارکنان را بشدت کاهش میدهد. (رضائیان، ۱۳۹۰، ۲۹۴). فرهنگ قوی موجب میشود اعضای سازمان درباره جایگاه و محل آن اتفاقنظر کامل داشته باشند. چنین اتفاقنظر کاملی باعث انسجام، وفاداری و ایجاد تعهد زیاد نسبت به سازمان میشود (رابینز، ۱۳۹۰،۳۷۶).
همینطور فرهنگ سازمانی به طور قابلتوجهی بر برونداد کارکنان مثل بهرهوری، غیبتکاری و رضایتشغلی نیز تأثیر میگذارد. فرهنگ سازمانی این توان را دارد که فعالیتهای روزانه کارکنان را به منظور رسیدن به اهداف برنامهریزیشده ادغام و یکپارچه کند و به سازمانها کمک میکند تا بخوبی با محیط خارجی به منظور پاسخ سریع و مناسب، انطباق و سازگاری پیدا کنند.
فرهنگ سازمانی در زمره مهمترین عاملهای وحدتبخش و انسجامآفرین در عرصه فعالیتهای سازمانی به شمار میرود. بنابراین وجود فرهنگ سازمانی ضعیف، جو بسته و ناسالم به آشفتگی و فشار روانی منجر میشود که نشانههای آن احساس درماندگی، انزوا، ناامیدی، سرخوردگی و بدبینی نسبت به خود و دیگران است و آثار آن به صورت کاهش بهرهوری و نارضایتی شغلی ظاهر میشود (مصطفویراد، ۱۳۸۹ :۵۲).
کراسوس[۱] (۲۰۰۶) عنوان میکند که تعهد افراد نه تنها با کار آنها بلکه با ارزشها و باورهای فرد نیز مرتبط است. این ارزشها و باورها هر قدر قوی باشد، فرهنگ آن سازمان قوی است که در این فرهنگ، مدیریت برای هدایت رفتار کارکنان کمتر به قوانین و روشهای رسمی نیاز دارد؛ زیرا وقتی کارکنان فرهنگ سازمان را بپذیرند، راهنمای رفتار ذاتی آنها میشود (رابینز، ۱۳۹۰: ۳۷۷). فرهنگ سازمانی، که محصول فرعی فرهنگ اجتماعی است به نوبه خود بر ارزشها، اخلاق، نگرشها، پیشفرضها، و انتظارهای فرد اثر میگذارد و در رفتار وی جلوهگر میشود(حسنی و همکاران، ۱۳۹۱، ۱۷).
فرهنگ سازمانی از چهار بعد، عملکرد و کارائی سازمان را تحت تأثیر قرار میدهد:
اولاٌ، فرهنگ ممکن است باعث پیشبرد کارائی اقتصادی شرکت از طریق ارتقاء اعتماد به نفس و سطح شخصیتی کارکنان در داخل سازمان شود.
ثانیاً، فرهنگ ممکن است ازطریق ایجاد یک مکانیسم تشویقی از طریق افزایش بهرهوری سازمان باعث افزایش داراییهای شرکت شود.
ثالثاً، فرهنگ ممکن است کلیه اهداف اقتصادی و اجتماعی را که سازمان بدنبال رسیدن به آنها میباشد تحت تأثیر قرار دهد.
رابعاً، فرهنگ سازمانی ممکن است باعث تقویت ساختار ارتباطی و هماهنگی سازمان گردد. همچنین مطالعات انجام شده بوسیله اسکات و همکارانش نشان میدهد که تأثیر فرهنگ سازمانی در حفظ سلامتی سازمان از طریق ایجاد تیمهای کاری، هماهنگی و همبستگی بین بخشهای مختلف که نهایتاً منجر به بهبود کیفیت مستمر میشود، صورت میگیرد مطالب یاد شده و بسیاری از تحقیقاتی که در زمینه فرهنگ سازمانی انجام شده است، نشان میدهد که شناخت فرهنگ سازمانی به عنوان یک ضرورت مهم، در اولویت فعالیتهای مدیران سازمانها قرار دارد، چون با شناخت درست و دقیق این فرهنگ و آشنایی با ویژگیهای آن، مدیریت میتواند برنامههای کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت خود را سامان داده و خود را برای رویارویی با بازار سرشار از تحول و رقابت آماده نماید (دیویدسان، ۲۰۰۴، ۱۵).
[۱] Crasus
متن فوق تکه ای از این پایان نامه بود
برای دیدن جزئیات بیشتر ، خرید و دانلود آنی فایل متن کامل می توانید به لینک زیر مراجعه نمایید: