۱-۱-۱٫ اهمیت فرهنگ سازمانی
تنها با بررسی، تغییر و ایجاد یک فرهنگ سازمانی مناسب و انعطافپذیر است که میتوان به تدریج الگوی تعامل بین افراد را در سازمان تغییر داد و از مدیریت دانش به عنوان یک مزیت رقابتی بهره گرفت. از این رو سازمانها باید محیطی برای اشتراک، انتقال و تقابل دانش در میان اعضا بهوجود آورند و افراد را در جهت با مفهومکردن تعاملاتشان، آموزش دهند (صادقی و دیگران ۱۳۸۹،۲).
مهمترین عامل پیچیدهکننده سازمان، محیط سازمان و بهخصوص فرهنگ محیطی سازمان است. بر این اساس برای تجزیه و تحلیل و شناخت پیچیدگیهای سازمان از شناخت محیط و فرهنگ حاکم بر آن گریزی نیست. هر سازمانی در محیطی قرار دارد که فرهنگ خاصی بر آن سایه افکنده است و موجب میشود که اجازه رشد و نمو به هر چیزی را در پیرامون و درون خود ندهد. به بیان دیگر حیات و رشد و نمو سازمانها مستلزم شناخت فرهنگ حاکم بر محیط سازمان است، این فرهنگ همان سیستم غیررسمی حاکم در سازمان میباشد که به آن فرهنگ سازمانی اطلاق میکنیم. فرهنگ سازمانی همان شالوده درونی و ساختار غیرمشخص سازمان است که بر اساس اهداف، فنآوری، ساختار، سیاستها و عملکردها و محصولات سازمان تجلییافته و آشکارترین نمودش را میتوان در رفتار کارکنان مشاهده کرد(رحیمنیا و نیکزاد، ۱۳۹۲، ۹۲).
۱-۱-۲٫ ابعاد فرهنگ سازمانی
مطالعاتی که بر روی فرهنگ سازمانی صورت گرفته است، فرهنگ را مجموعهای متمایز شامل سطوح مختلفی مانند ارزشهای اصلی، هنجارها، باورها، آرمانها، رفتارها و موارد دستساخته بشر میدانند که سازمانها بیش از یک فرهنگ دارند(شِین[۱]، ۱۹۹۷، ۲). فرهنگ رسمی شامل رفتارها و عقایدی که باید در سازمان تحقق پذیرند و همچنین چشمانداز، رسالت، سیاستها، رویهها و مقررات را در برمیگیرد. اما فرهنگ غیررسمی شامل رفتارها و عقاید واقعی و عینی است که در سازمان بروز و ظهور نموده است(والاس و همکاران[۲]، ۱۹۹۹، ۵۵۱). یکی از نکات مهم در مطالعات فرهنگ سازمانی تأثیر محیط بیرونی بر فرهنگ سازمانی میباشد که ممکن است به صورت مستقیم و غیرمستقیم تأثیر بگذارند(صدری و لییس[۳]، ۲۰۰۱، ۸۵۴).
از وظایف مهم مدیریت سازمان، شناخت مستمر این تغییر و تحولات و درک موقعیت و جایگاه سازمان در این میان است. حرکت سازمان به سوی اهداف خاصش از بستر همین تغییر و تحولات میباشد. همانطورکه در نمودار شماره ۱ نشان داده شده است، در یک سازمان، فرهنگ نقشهای متفاوتی ایفا میکند و وظایف گوناگونی را بر عهده دارد که برخی از آنها عبارتند از: اولاً فرهنگ تعیینکننده مرز سازمانی است، یعنی سازمانها را از هم تفکیک مینماید. ثانیاً نوعی احساس هویت در وجود اعضای سازمان تزریق میکند. ثالثاً فرهنگ باعث میشود که در افراد نوعی تعهد نسبت به چیزی به وجود آید که (آن چیز)، بسی بیش از منافع شخصی فرد است. سرانجام فرهنگ موجب ثبات و پایداری سیستم اجتماعی میگردد. فرهنگ از نظر اجتماعی به عنوان نوعی چسب به حساب میآید که میتواند از طریق ارایه استانداردهای مناسب (در مورد آنچه باید اعضای سازمان بگویند یا انجام دهند) اجزای سازمان را به هم متصل میکند. سرانجام، فرهنگ به عنوان یک عامل کنترل به حساب میآید که موجب بهوجودآمدن یا شکلدادن به نگرشها و رفتار کارکنان میشود(رابینز[۴]، ۱۳۸۶، ۲۵۷)
[۱] Schein
[۲] Wallace et al.
[۳] Sadri and Lees
[۴] Rabinz
متن فوق تکه ای از این پایان نامه بود
برای دیدن جزئیات بیشتر ، خرید و دانلود آنی فایل متن کامل می توانید به لینک زیر مراجعه نمایید:
لینک بالا اشتباه است
:: بازدید از این مطلب : 534
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0